باران خونP27 S2

{پرش به شب}
ویو نامجون

ا/ت دپرس شده بود
جونگهو یخش اب شده بود و کم کم اون شک وارد شده بهش داشت میخوابید
سونگمین از ا/ت معذرت خواهی کرد و خونه رو ترک کرد

کلی کار ریخته بود روی سرم
فروش شرکت و انتخواب رئیس جدید
ماجرای اون اژدهای محافظ پشت سرم
توانایی های جونگهو که به زودی خودشونو نشون میدادند
قانع کردن ا/ت برای اینکه مرگ قسمت همه است و...

حوصلم سر رفته بود و به ین همه کاری که باید انجام میدادم فکر میکردم
ا/ت تو اتاق بود و بیرون نمیومد
جونگهو هم خوابیده بود

از روی کاناپه بلند شدم و به سمت اتاق رفتم و در رو کوبیدم
نام:ا/تم...بیداری عشقم؟
ا/ت:بیا تو

در رو باز کردم دیدم نشسته روی تخت و بالشتو بغل گرفته و بغض تو گلوشو قورت میده
نامجون: چرا زانو غم بقل گرفتی؟؟{خنده}
ا/ت: الان خوبم...چیزی شده؟جونگهو کجاست؟
نامجون: جونگهو خوابه ،میشه باهم صحبت کنیم
ا/ت: البته...بیا بشین
نامجون: ببین ا/ت دوتا موضوع داریم که حتما باید راجبش بحث کنیم
میرم سراغ اولی
بابات
ا/ت:بابام؟؟
نامجون:ا/ت من از بابات هم بزرگ ترم ادمهای یادی رو دیدم که بی دلیل دارن راه میرن یهو میوفتن میمیرن
مرگ دست ما نیست که کنترلش کنیم
درصورتی پدرت زنده میموند که جون دوتا ادم دیگه رو بگیریم
قبولش کن مرگ قسمت همست
من ،تو، حتی جونگ هو
ا/ت: میدونم ولی...کاش قبلش بهم میگفت
نامجون:اگه بهت میگفت قطعا حالت از الانم بدتر بود
ا/ت:درسته...بهش فکر میکنم ،سیع میکنم فراموشش کنم
نامجون:افرین دخترم،ممنون که درک میکنی چی میگم
ا/ت:دومی چی بود؟
نامجون: من و منشیم
ا/ت:اها هواسا؟
نامجون:بله
ا/ت: خب
نامجون: چرا قبل از اینکه بیای شرکت به من خبر ندادی تا در جریان باشم
ا/ت: سورپرایز بود خب
نامجون: بعدشم تو شوهرتو از غریبه تشخیص نمیدی؟
ا/ت: خب تو دفتر تو بودن
نامجون: من دفترمو جابه جا کردم ا/ت تو باید مطمعن میشدی بعد میزدی میریدی تو زندگیمون
ا/ت:الان که کنار همیم
نامجون: درسته ولی نه مث قبلا
سرد شدیم باهم
پسرم با من نمیتونه درست رفتار کنه
ا/ت: جونگهو تورو شناخته بود ...اون به من گفت قبل از اینکه بیام شرکت تورو بیرون دیده و شناخته ولی چیزی نگفته
نامجون:بیرون؟
ا/ت: بیرون شرکت...جای گلخونه ، میدونی من بهش گفته بودم پدرت یه ماموریت کاریه و برمیگرده
نامجون: ماموریت کاری؟ دوسال؟
ا/ت:تنها چیزی بود که به ذهنم رسید
نامجون: جونگ هو سه سالشه ...قدرتاش بهش الهام میگیرن به زودی
ا/ت: ذهنتو درگیر نکن دیر وقته بخوابیم فردا دربارش حرف میزنی

2 ساعت بعد
ویو ا/ت